غم عشق

خدایا خیلی خسته ام

گل سرخی به من داد.

گل زردی به او دادم....!

برای یک لحظه ی ناتمام  قلبش از تپش افتاد.....!

با تعجب پرسیدم:

مگر از من متنفری......؟

گفتم:

نه باور کن.....نه!!!

ولی چون تو را واقعا دوس دارم

نمیخوام پس از آنکه

از لبانم کام گرفتی برای پیدا کردن گل زرد

زحمتی به خود هموار کنی......

+نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت20:24توسط معصومه | |